مقوله فرهنگ، مقوله وسیعی است كه در اطراف آن بحث‌های فراوانی صورت گرفته و برای آن بیش از پانصد تعریف ذكر شده است.

 

براساس دیدگاه برخی‌ اندیشمندان، می‌توان این مقوله را به‌طور اختصار این‌گونه  تعریف نمود: «مجموعه‌ی مایه‌هایی كه رفتار انسان را از رفتار حیوانات مشخص و ممتاز می‌سازد.»

 

بر این مبنا باید گفت كه فرهنگ، مجموعه پیچیده‌ای است دربردارنده اطلاعات،  باورها، هنرها، اخلاق، قوانین، آداب و رسوم، گرایشات گوناگون، قابلیت‌ها و  عادات روزانه كه آدمی با عضویت در یك اجتماع به‌دست می‌آورد. باید توجه  داشت فرهنگ از یك مقوله متجانس نبوده  و بر یك واقعیت مفرد دلالت نمی‌كند؛  بلكه همانگونه كه گذشت، تعداد زیادی  از عناصر را در سطوح مختلف  دربرمی‌گیرد.

 

حال  با این فهم از فرهنگ، می‌توان گفت زمانی كه جامعه‌ای تلاش می‌كند فرهنگ   خود را بر جامعه دیگری كه طبعاً دارای فرهنگی خاص می‌باشد، تحمیل كند و یا  لااقل نوعی دگرگونی در فرهنگ آن جامعه به‌وجود آورد هجوم فرهنگی اتفاق  می‌افتد.[5] در تهاجم فرهنگی، دشمن ابزارهای ظاهراً غیرنظامی و غیر اقتصادی و غیر سیاسی و  به‌عبارت دیگر شیوه‌ها و ابزارهایی را كه لازمه‌ی ایجاد و  گسترش یا كاهش و  امحای فكر و فرهنگ و بینش و عقیده در میان ملت است  به‌نحوی مورد استفاده قرار می‌دهد؛ تا افكار و آرای مردم را برای پذیرش  هجوم ناگهانی یا نفوذ تدریجی، به‌منظور تصرّف و تملّك منابع و منافع مادی و معنوی آنان به‌طور طبیعی مهیا كند

 

 

تهاجم فرهنگی كه می‌كوشد سه عنصر اساسی فرهنگ؛ یعنی شناخت‌ها و باورها، ارزشها و گرایش‌ها و رفتارها  و كردارهای جامعه مورد هجوم را با دگرگونی روبرو  سازد، همیشه به‌دنبال  جایگزین كردن فرهنگ مهاجم، به‌جای فرهنگ بومی نبوده، بلكه ممكن است بیگانه  كردن مردم آن جامعه از فرهنگ خودی و نابود كردن  هویت فرهنگی یك جامعه را در نظر داشته باشد.

 

البته غالباً در تهاجمات فرهنگی، از یك فرهنگ به‌عنوان حربه ابزاری برای تهاجم  مورد  استفاده قرار می‌گیرد و مهاجم سعی می‌كند، با استفاده از روش‌های   روان‌شناسی، مردم‌شناسی، جامعه‌شناسی و بهره‌گیری از نمادها و فولكلور   جامعه مورد نظر، نوعی همدلی و هم‌سویی با دولت استفاده‌كننده از حربه‌ی   فرهنگ در بین ملت‌های مورد خطاب، به‌وجود آورد.

 

باید در نظر داشت كه می‌توان برای هجوم فرهنگی دو بعد مثبت و منفی در نظر گرفت؛ كه در بعد منفی آن كه جریان غالب حاكم بر آن بوده و آن‌چه بیان شد نیز  ناظر به همین بعد می‌باشد، مهاجم، به‌دنبال تغییر نامطلوب در جوامع بوده و  می‌كوشد تا ارزش‌ها را به‌ضد ارزش تبدیل كرده و باورهای صحیح  را از مردم  بگیرد و تردید، وسوسه، وانهادگی و پوچ‌گرایی را در آن‌ها ایجاد نماید. در  نتیجه تغییر در ارزش‌ها و باورها، رفتار آن‌ها را نیز به‌سمت انحطاط  بكشاند. اما در بعد مثبت آن كه معمولاً مورد نظر مباحث مربوط به تهاجم  فرهنگی نمی‌باشد،  هجوم فرهنگی، به انگیزه‌ی اصلاح خطاها و انحرافات  جامعه‌ای صورت می‌پذیرد و  می‌كوشد تا انسان‌ها را به‌فطرت خویش برگرداند.  در این نوع از هجمه فرهنگی دیگر انگیزه استعمار و استثمار جوامع كه در هجوم منفی رایج است، مدنظر نخواهد بود. اقدامات ادیان ناب الهی در جریان گسترش  فرهنگ الهی را می‌توان از قبیل هجوم فرهنگی مثبت دانست

 

 در تبادل فرهنگی، فرهنگ مفید و سازنده كه همان حقایق و واقعیت مربوط به   ضرورت‌ها، ارزش‌ها و زیبایی‌ها و دیگر شیوه‌های شایسته‌ی حیات معقول   انسان‌ها است، به‌طور آگاهانه منتقل می‌شود